حضرت آية الله مرعشى نجفى اعلى الله مقامه مى گويد:
در راه زيارت عسكريين عليهماالسلام (امام هادى و عسكرى) و در جاده اى كه به امامزاده سيد محمد عليه السلام منتهى مى شود راه را گم كردم و در اثر شدت تشنگى و گرسنگى از زندگى مايوس شده ، به حالت بيهوشى روى زمين افتادم . ناگهان چشم بازكردم ، ديدم سرم در دامن شخص بزرگوارى است . آن شخص به من آب گوارايى داد كه مانندش را درعمر خود نچشيده بودم . بعد از آن ، سفره اش را باز كرد، و در ميان آن دو يا سه عدد قرض نان بود كه از آن ها نيز خوردم . آن گاه به من فرمود: اى سيد! قصد كجا را دارى ؟ گفتم : حرم مطهر سيد محمد.
فرمود: اين حرم سيد محمد است.
نگاه كردم ديدم در زير بقعه سيد محمد قرار داريم، در حالى كه من در قادسيه گم شده بودم و مسافت زيادى بين آن جا و حرم امامزاده سيد محمد وجود دارد.
در مدتى كه با آن شخص بزرگوار بودم، بهره هاى فراوانى نصيبم شد و مرا به انجام چندين عمل سفارش كرد؛ از جمله: تلاوت قرآن كريم ...و تسبيح فاطمه زهرا عليهاالسلام و...ولى به ذهنم خطور نكرد اين آقا كيست، مگر زمانى كه از نظرم غايب شد.(1)
همچنان که رسول اكرم صلى الله عليه و آله نیز فرمودند:
تعقيباتى هست كه هر كس آن ها را بعد از تمامى نمازهاى واجب بگويد، ناكام و نااميد نشود؛ (و آن عبارت است از: سى وسه مرتبه سبحان الله و سى و سه مرتبه الحمدلله و سى و چهار مرتبه الله اكبر.) (2)
1- امالى الطوسى ، 402.
2- فلاح السائل ، ص 165.